امیر علی و نازنین زهراامیر علی و نازنین زهرا، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

رنگین کمون زندگی

31ماهگی

سلام بالاخره وقت شد تا بیایم بگیم بلللللللللله ما ٣١ ماهه شدیم اندر احوالاتمون بدک نیست گاهی مثال دو مرغ عشقیم بر یک شاخه گاهی ... یک روز رفتیم بازدید مهدکودکی که نزدیک منزل بود قرامون یک بهمن بود اما کنسل شد خوب چراشو از ما نپرسین چون ما هیچی نمیدونیم این روزا که یه کوچولو هوا بهتر شده با مامان جونمون میریم پارک کلی بدو بدو میکنیم و بهمون خوش میگذره امیر علی و نازنین زهرا ...
9 بهمن 1391

30 ماهه شدیم

امروز ٣٠ ماهه شدیم ما مان میخواد شب که شد برامون کیک بگیره چونکه بابا تا شب جلسه داره و دیر میاد .راستی بابا هم یادش هست ماهگردمونو میدونه ماامروزدو سال و نیم شدیم دو سال و نیم شدنمون مبارک ...
4 دی 1391

29 ماهه شدیم..

سلام ٢٩ ماهگیمون درست مصادف شد با تاسوعای امام حسین به خاطر همین امروز اومدیم اینجا بابامون تاسوعا رفت مشهد برای من یه عروسک باربی گرفت برای داداش هم یه تلفن امااااااااااااا داداشی یکم بد جنسی میکنه و یکی از پاهای عروسکم و گرو میگیره  بهم نمیده تازه اگه خیلی اصرار کنم کفشاشم در میاره بهم نمیده امضا: نازنین زهرا ...
6 آذر 1391

دیروز روز ما بود!!

دیروز روز جهانی کودک بود صبح دو ساعتی با مامان رفتیم پارک بعد از ظهر هم یکیمون(نازنین زهرا)رفت شهر بازی اسم اونجا هم رنگین کمون بود اما یکیمون (امیر علی)چون خسته بود گرفت خوابید .اما هیچ هدیه ای هیچ کسی به ما نداد چرا؟؟؟ ...
17 مهر 1391

یک ماه کامل تر شدیم!

سلام امروز ٢٧ ماهه شدیم ٢٧ ماهه اومدیم پیش مامانمون و خوشحالیم که هستیم,چون بودنمون به مامانمون زندگی میده راستی چند روزیه وقتی صبح بیدار میشیم صدای صوت قران رو میشنویم که از لپ تاپ مامان پخش میشه گاهی هم ما دو تا صداهایی در می اریم که مامان میخنده ,صدای اقای پرهیزکار قاری قران رو تقلید میکنیم ...
4 مهر 1391

اولین جمله ...

دیروز وقتی مامان یه لیوان اب بهم داد تا ته خوردم بعدش لیوانو بهش دادم و گفتم دستت درد نکنه که بعدش حتما میتونین حدس بزنین چی شد...مامان منو بغل گرفت و هزار تا ماچم کرد دوباره بعد از ظهر وقتی داشت بهمون عصرونه میداد نگاش کردم و گفتم دوستت دارم ..مامان جیغ زد و گفت من بیشتر امیر علی وقتی دید از قافله خیلی عقبه سریع اومد جلو و گفت دوستت دارم چی بگه از دست این چشم و هم چشم بازی که از همون کودکی و بچگی دست از سر ادما ور نمی داره اینا اولین جمله هایی بودن که من دیروز گفتم و تا قبل از اون همه چی کلمه بود به نظر شما ما دو تا یه خورده تنبل نیستیم امضا:نازنین زهرا   ...
22 شهريور 1391